پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

فرزند ایران زمین

نظر کودکان نسبت به خودشان

دیشب زهره جون از رادمهر(پسر خالش)که 4 سالشه پرسید رادمهر نی نی مارو دوست داری گفت اله پرسید مواظبش هستی گفت اله (همه جوابا با خجالت)خداکنه همینطور باشه بعد پرسید دختر باشه یا پسر ...................... قرو قمیش امد هیچی نگفت معلوم بود قند تودلش اب شده ...
6 آذر 1390

تغذیه

زهره جون برنامه غذایش تغییر کرده و حالا 5 وعده غذا می خوره و قرار شده کمتر فکر منفی بکنه و اصلا استرس به خودش راه نده راستی مامانی خوب  راهی یاد گرفته واسه بدست اوردن خواسته هاش هرچی خودش می خواد یه مشورت سوری می کنه با نی نی مون و میگه ویتامینه میخوام اخه نی نیو ویتامینه. میدونم ویار کرده دیگه نوشه جون مامانی خدا کنه ویار نکنه بگه می خوام برم جزایر هاوایی قناری ببینم ...
5 آذر 1390

سورپرایز مامانی

 مامانی (زهره جون) یه سورپرایز داشت واسه من و بابا مامانم. جریان این بود که ما خونه بابا بودیم که زهره جون برگه حج به مامان و بابا داد  زهره جون مامان بابارو حج ثبت نام کرد . میلاد (داداشم و عموی نی نی) داشت موهامو  کوتاه می کرد که ما متوجه شودیم البته  میلاد که اشک شوق ریخت اما من یکم سرتقترم  گریم باشه واسه بعد مامان باباهم که اشک شوق ریختن احتمالا نی نی مونم اشک شوق ریخت که چنین مامانی داره هورا مامانی هورا
5 آذر 1390

پیشنهاد اسم

به پیش نهاد محمد رضا قرار شود واسه اینکه راحت تر باشیم تو انتخاب اسم یه الویتهایی رو قرار بدیم مثل اسم ایرانی باشه ،قرانی باشه، برای محله خاصی باشه یا ایرانی باستان باشه و........... ok ممنون راه خوبی بود
5 آذر 1390

اسم

چه کاره سخت اما جذابیه تارا باران سامیار ساتیار بگیر تا ................. وای سرم
5 آذر 1390

هفته نه

حدودا شروع هفته نهم امیدوارم خوب تموم بشه دیشبم زنگ زدیم به همون شماره چند بود؟   .........0909 همون . بعدم شرو کرد به تشریح بچه در 9 هفتگی که گوشش لب بالاییش در حال تکمیل شدنه و مفاصلش کارو شروع کرده و قربونش برم حدودا 2/5 ساتیمتر اندازه یه انگور هفته قبل لوبیا بودا. و اینکه مامانش باباش عجله نکنید واسه اینکه بدونید دختر یا پسر چون تازه الت تناسلیش داره شکل می گیره وای چه دوره جالبیه تو زندگی انسانها (قابله توجه انای که دودل هستن)
5 آذر 1390

آخرهفته 8

خداروشکر هفته 8 خوب تموم شود و طبق معمول صبح زود حال زهره جون بد بود تا ساعت ده و بعد خوب بود تا شب تا وقتی بخوابه منم مواظبشونم و کمک میکنم تو ظرف شستن غذا درست کردن و ........
5 آذر 1390

خاله مرضیه

خاله مرضیه دوست زهره جونه امده پیش مامان زهره و تو این چند ساعت که پیش مامانی بوده یه شماره واسه مامانی میگیره که درباره تکامل جنین تو شکم مادر شمارشم بود بود بود....0909یادم نیست
5 آذر 1390